یه روزی .... عشق و دیوانگی و محبت وفضولی داشتن قایم باشک بازی میکردن . تا نوبت به دیووونگی رسید که چشم بزاره و بعد همه رو پیدا کنه. گشت و گشت همه رو پیدا کرد اما اثری از عشق نبود . فضولی متوجه شد که عشق پشتیه بوته گل سرخ قایم شده . دیوونگی رو خبر کرد. دیوونگی یه خار بزرگ برداشت و تو بوته گل سرخ فرو کرد. صدای فریاد عشق بلند شد. وقتی به سراغش رفتند دیدند چشمانش کور شده. دیوونگی خودش مقصر میدونست. تصمیم گرفت همیشه عشق رو همراهی کنه. و از اون روز به بعد وقتی عشق سراغ کسی میرفت چون چشماش بدیها رو نمیدید.دیونه معشوقش میشد.
سلام خوبی؟ مینویسم برای تو ، مینویسم از عشق و تو نیز بخوان این احساس مرا. از عشق نوشتن احساس میخواهد ، درک میخواهد ، غرور میخواهد پس با دلی پر غرور بخوان متنهای مرا.... دفتر عشق آپدیت شد و منتظر حضور سبزت هستم. شاد باشی. یا حق
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
salam neveshtehat ghashangan be manam sar bezan bye
سلام مرسی به منم سر بزن
مرسی که سر زدی دوست عزیز....بازم از این کارا بکن
سلام ساشای عزیزم
ممنونم از محبتت
ورودتو به جمع بلاگسکاییها ( البته با کمی تاخیر ) خوش آمد می گم
امیدوارم که بتونی با سربلندی بمونی و خواننده نوشته های قشنگ و پربارت باشیم
متنت جالب بود و با خوش ذوقی خاصی نوشته شده بود
مثل یه جور بازی ذهنی که فقط از ذهنهای خلاق و بازیگوش بر میاد
به نظر مسیح
عشق اصلا به چشم نیاز نداره
مثل رودخونه ای که تو مسیرش به هر سرزمینی برسه سیرابش می کنه و برای موجوداتی که تو مسیرش بهش می رسن کنکور و گزینشی برگزار نمی کنه
عشق هم همین طوره ...
چشم برای عاشقی لازم نیست
چشم به درد دوست یابی می خوره
دوسته که باید با دقت انتخاب بشه
وگرنه انسان این قابلیتو داره که عاشق تموم دنیا و هر چی توشه بشه و این عشقو از هیچ کس دریغ نکنه
...
بازم از لطفت ممنونم
سربلند بمونی و ایرونی
شاید قشنگترین متنی بود که در مورد دیونگی عشق خوندم
اگه عشق دیوونگیه پس...
پس دیوونگی چیه؟!!
درووووووووووود.وبلاگ زیبایی دارید .امیدوارم موفق باشید.
سلام خوبی؟ مینویسم برای تو ، مینویسم از عشق و تو نیز بخوان این احساس مرا. از عشق نوشتن احساس میخواهد ، درک میخواهد ، غرور میخواهد پس با دلی پر غرور بخوان متنهای مرا.... دفتر عشق آپدیت شد و منتظر حضور سبزت هستم. شاد باشی. یا حق